بیشتر ما ممکن است توسط یک کودک خردسال به دورویی متهم شده باشیم. معنای این اتهام این است که کودکان فرق بین آنچه ما بزرگترها میگوییم با آنچه انجام میدهیم را میدانند. اگر از والدین درمورد آنچه برای فرزندان خود میخواهند نظرسنجی کنید، بیشتر از ۹۰ درصد آنها میگویند که یکی از اولویتهای اصلیشان، مراقبت از فرزندان است. بله، این منطقی به نظر میرسد، مهربانی و نگرانی برای دیگران، در هر جامعهای یک فضیلت اخلاقی است، اما وقتی از بچهها میپرسید والدین برایشان چه میخواهند، بیشتر آنها میگویند والدینشان بیشتر از آنکه مراقب آنها باشند، یا به آنها توجه کنند، برای احساس رضایت از نگهداری و دستاوردهای بچهها، ارزش قائل هستند.
مطالب مرتبط:
فرهنگ دستاوردمحور
بچهها امور مهم را نه با گوش کردن به حرفهایمان که با دقت کردن به چیزهایی که توجه بزرگسالان را جلب میکنند، یاد میگیرند. در بسیاری از جوامع والدین معمولا بیش از هر چیز دیگری به موفقیت و شادی فردی توجه میکنند. هرچقدر هم که ما مهربانی و مراقبت را ستایش کنیم، با کارهایمان نشان نمیدهیم که در حقیقت برای این ویژگیها ارزش قائل هستیم.
بیشتر بخوانید: پشتکار در کودکان به چه معناست و چگونه به کار می آید
پس شاید نباید تعجب کنیم که امروزه مشاهده میکنیم مهربانی کردن ارزش خود را از دست داده است. نتیجه یک تحقیق در میان جامعه دانشآموزان کالجهای سراسر آمریکا نشان میدهد که از سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۹ کاهشی چشمگیر در همدلی دانشآموزان با یکدیگر رخ داده است. در طول این مدت، مشکلات دیگران برای بچهها کم اهمیتتر شده و آنها از دیدن رفتار ناعادلانه با بقیه، کمتر احساس ناراحتی میکنند.
در حقیقت مساله فقط این نیست که این افراد به دیگران کمتر اهمیت میدهند، بلکه به نظر میرسد که به یکدیگر هم کمتر کمک میکنند. کودکان نسل جدید شاید به اندازهی بزرگترهای خود معتقد باشند که باید به افراد دچار مشکل کمک کرد، اما نسبت به بزرگترهای خود، احساس مسئولیت کمتری برای انجام این کار دارند. به عنوان مثال، آنها کمتر در کارهای خیریه کمک میکنند.
میتوان گفت که بخشی از تقصیر، متوجه والدین و ارزشهایی است که به فرزندان خود آموختهاند. بسیاری از والدین آنقدر بر موفقیت فرزندانشان متمرکز شدهاند که نتوانستهاند مهربانی را در آنها پرورش دهند. به نظر میرسد آنها تعریف و تمجیدهایی که از فرزندشان میشود را به عنوان یک مدال افتخار برای خود در نظر میگیرند و در مقابل، شکستهای بچهها را نتیجه منفی تربیت خود میدانند.

برخی والدین، فرزندان را از مهربان بودن منع میکنند و مهربانی را نقطه ضعفی در دنیای رقابتی امروز میدانند. برای مثال، در برخی جمعها، وقتی کودکان خردسال در زمان بازی خودخواهی کرده و به دوستانشان توجه نمیکنند، والدین اصرار میکنند که نباید در کار آنها مداخله کرد. این والدین نگران هستند که مداخله کردن بزرگترها ممکن است مانع از این شود که کودکان یاد بگیرند خودشان از خودشان محافظت کنند. درحقیقت آنها بیشتر از آنکه نگران باشند که کودک بعدا مسائلش را با آنها در میان نگذارد، نگران این هستند که کودکی را تربیت کنند که نتواند «نه» بگوید.
اما والدین باید بتوانند به فرزندان خود بیاموزند که هم به خود و هم به دیگران اهمیت دهند، یعنی هم سخاوتمند و هم با عزت نفس باشند. بچهها را تشویق کنید که نیازها و احساسات دیگران را در نظر بگیرند، حتی اگر همیشه این کار را انجام ندهند اما به تدریج معنای رفتار متقابل را میآموزند. یعنی:
اگر با دیگران با ملاحظه رفتار نکنی، آنها هم ممکن است با تو با ملاحظه رفتار نکنند، بدین ترتیب کسانی که اطراف تو هستند هم ممکن است یاد بگیرند که به سایرین اهمیتی ندهند.
تاکید والدین بر سرسخت بودن کودکان، میتواند نشات گرفته از این باشد که آنها میخواهند رفتاری یکسان با دختران و پسران داشته باشند. در گذشته، دختران را بیشتر به خاطر مهربانی و مراقبت و پسران را به دلیل قوی بودن و جاهطلبی تشویق میکردند، اما امروزه هم والدین و هم معلمان وقت و انرژی بیشتری برای پرورش اعتماد به نفس و روحیه رهبری در دختران صرف میکنند و متاسفانه زمان کمی برای رشد سخاوتمندی و حس نوعدوستی در پسران اختصاص میدهند. نتیجه، توجه کمتر به مراقبت همهجانبه است.
جالب ترین ها: چگونه به کودکانی که اضطراب ریاضی دارند، کمک کنیم؟
بچهها با گیرندههای حساس خود همه این مسایل را درک میکنند. آنها میبینند که همسالانشان در درجه اول به خاطر نمراتشان تشویق میشوند نه به خاطر سخاوتمندی و مهربانی. آنها بزرگترها را میبینند که بیشتر به دستاوردهای یکدیگر توجه میکنند، و نه شخصیت طرف مقابل.
ما بزرگترها قرار است میراثی برای نسل بعدی به جا بگذاریم، اما در حال حاضر در خطر عدم توانایی برای انتقال مهربانی هستیم.
چطور میتوانیم بهتر عمل کنیم؟
دقت کردهاید وقتی فرزندانمان مدرسه را شروع میکنند، بسیاری از سوالات ما در پایان روز، درباره دستاوردهایشان بوده است: تیمت برنده شد؟ امتحانت چطور بود؟
برای نمایش اینکه توجه کردن، خود یک ارزش اصلی است، باید برای کودک اهمیت دیگری قائل شویم. مثلا با تغییر سوالاتمان شروع کنیم و در دورهمیهای خانوادگی از فرزندمان بپرسیم که برای کمک به دیگران چه کرده است. در ابتدا «فراموش کردم» پاسخ پیش فرض بچهها خواهد بود، اما آنها بعد از مدتی جوابهای متفکرانهتری میدهند و فعالانه دنبال فرصتهایی برای کمک کردن میگردند: «تغذیهام را با دوستم که خوراکی نداشت تقسیم کردم» یا «به یکی از همکلاسیهایم کمک کردم سوالی که در امتحان اشتباه جواب داده بود را بفهمد».
سعی کنیم تجربههای خود در زمینهی کمک کردن به دیگران را با فرزندنمان به اشتراک گذاشته و از مواردی که شکست خوردهایم، نکتهای بگوییم. برای فرزندانمان تعریف کنیم که چون آن قدیمها نتوانستیم از کودکی که مورد آزار و اذیت قرار میگرفت، حمایت کنیم چقدر پشیمان هستیم. این کار ممکن است آنها را تشویق کند که روزی برای کمک کردن به دیگران پیشقدم شوند. تعریف خاطرهای از زمانی که تیم خود را ترک کردید و همتیمیهایتان را تنها گذاشتید، ممکن است فرزندان شما را تشویق کند که با دقت بیشتری درمورد مسئولیتهای خود در قبال دیگران فکر کنند.
هدف این نیست که بچهها را به مهربانی تشویق کنیم یا در ازای اینکه به دیگران توجه کنند، به آنها وعده و وعید بدهیم، بلکه باید نشان دهیم که این ویژگیها ارزشمند هستند. کودکان به طور طبیعی کمککننده هستند، حتی کودکان بسیار کم سن و سال هم به نظر میرسد درکی ذاتی از نیازهای دیگران دارند. بسیاری از کودکان تا سن یک سال و نیم، مشتاق کمک در چیدن میز، جارو کردن و تمیزکاری هستند. تا زمانی که ۲ سال و نیمه شوند، بسیاری از آنها پتوی شخصی خود را روی کسی میاندازند که سردش شده است.
مطالب درسی مرتبط:
آموزش آنلاین زبان انگلیسی پایه دوم
آموزش آنلاین هدیه های آسمانی پایه دوم
برای بسیاری از بچهها مهربانی یک کار طاقتفرسا است نه یک انتخاب. اما ما میتوانیم این حس را در آنها تغییر دهیم.
بررسیها نشان میدهند که وقتی به جای مجبور کردن بچهها به تقسیم کردن وسایلشان، به آنها حق انتخاب دهیم، احتمال اینکه آنها در آینده تبدیل به فردی سخاوتمند شوند، تقریبا دو برابر میشود. از طرف دیگر، وقتی بچهها به خاطر کمک کردن مورد تحسین قرار گرفته و به رسمیت شناخته میشوند، احتمال اینکه دوباره کمک کنند، بیشتر میشود.
دستاوردها در دنیای کودکان
میتوانیم به فرزندانمان توصیه کنیم که دوستانشان را هوشیارانه انتخاب کنند. روانشناسان بین راههای کسب محبوبیت تفاوت زیادی قائلند: یکی با موقعیت (یعنی مسلط بودن و جلب توجه کردن) و دیگری با دوست داشتنی بودن (یعنی صمیمیت و مهربانی). نوجوانان اغلب به سمت موقعیت جذب میشوند و به سراغ بچههای باحالی میروند که بهتر و برتر به نظر میرسند، حتی اگر مهربان نباشند.
بچهها همینقدر سریع همسن و سالانشان را بر اساس دستاوردهایشان تحسین میکنند. مثلا سریعترین دونده در تیم یا برندهی مسابقهی استعدادها. لازم نیست ما به عنوان والدین روابط دوستی فرزندانمان را کنترل کنیم، بلکه مهم این است که آنها را تشویق کنیم که به همکلاسیهای مهربان و دلسوزشان توجه کنند.
میتوانیم از فرزندانمان بپرسیم که دیگر بچهها چطور با دیگران رفتار میکنند یا چه احساسی در دیگران ایجاد میکنند. این میتواند نقطهی شروع دوستی با آنهایی باشد که دارای ارزشهای رفتاری هستند، نه آنهایی که همهی ارزشها را زیر پا میگذارند. به فرزندانمان بگوییم که نباید با بچههایی معاشرت کنند که وقتی همکلاسیهایشان در سالن غذاخوری مدرسه سکندری میخورند، پوزخند زده و مسخرهبازی در میآورند. آنها باید به بچههایی نزدیک شوند که در حمل سینی غذا به دیگران کمک میکنند.

سرانجام کدام یک: موفقیت شخصی یا مهربانی؟
همانطور که دیدیم، تاکید بیش از حد بر موفقیت فردی ممکن است باعث کمبود توجه به دیگران و همدلی شود، اما مساله این است که ما لزوما مجبور نیستیم بین این دو، یکی را انتخاب کنیم. درواقع، آموزش مراقبت از دیگران به کودکان میتواند بهترین راه برای آماده کردن آنها، برای یک زندگی موفق و رضایتبخش باشد.
شواهد زیادی نشان میدهد کودکانی که به دیگران کمک میکنند، در نهایت نسبت به کسانی که این کار را انجام نمیدهند، به موفقیتهای بیشتری میرسند. پسرانی که مربی مهدکودک، آنها را فرد مفیدی ارزیابی میکند، ۳۰ سال بعد درآمد بیشتری کسب میکنند. دانشآموزانی که یاریرسانند، همکاری میکنند و چیزهایی که دارند را با همکلاسیهای خود به اشتراک میگذارند، در مقایسه با همکلاسیهایی که این کارها را نمیکنند، نمرات بهتری میگیرند. دانشآموزان بزرگتری که بالاترین پیشرفت تحصیلی را دارند، لزوما ۵ سال پیش بهترین نمرات را به دست نیاوردهاند، بلکه کسانی هستند که توسط همکلاسیها و معلمانشان، به عنوان یک فرد حامی و مفید ارزیابی شدهاند. از طرف دیگر، دانشآموزانی که معتقدند والدینشان بیشتر برای کمک کردن، احترام گذاشتن و مهربان بودن ارزش قائلند تا برتری تحصیلی، حضور در یک دانشگاه خوب یا کسب شغل موفق، همان کسانی هستند که عملکرد بهتری در مدرسه دارند و با احتمال کمتری قوانین را زیر پا میگذارند.
این موضوع، تا حدی به این دلیل است که توجه به دیگران و مراقبت از آنها، باعث تقویت روابط حمایتی و کمک به پیشگیری از افسردگی میشود. دانشآموزانی که به دیگران اهمیت میدهند، تمایل دارند که تحصیلات خود را یک نوع آمادگی برای مشارکت در جامعه ببینند. دیدگاهی که به آنها انگیزه میدهد حتی زمانی که درس خواندن کسلکننده است، به مسیر خود ادامه دهند.
در بزرگسالی، افراد سخاوتمند درآمدهای بالاتری کسب میکنند، گزارش عملکرد بهتری دارند و نسبت به همسالان خود که کمتر بخشنده هستند، بیشتر ترقی میکنند. این ممکن است به این دلیل باشد که معنا و ارزشی که آنها در کمک به دیگران پیدا میکنند، به یادگیری گستردهتر، روابط عمیقتر و در نهایت خلاقیت و بهرهوری بیشتر منجر میشود.
مهربانی همچنین میتواند بچهها را در همان سن و موقعیتی که هستند هم خوشحال کند. در یک آزمایش، به کودکان نوپا بیسکویتهای باغ وحشی داده شد، سپس از آنها دعوت شد که مقداری از خوراکیشان را به عروسکی بدهند که بعد از خوردن بیسکویتها «به به» میگفت. محققان حالتهای صورت کودکان را بررسی کرده و دریافتند که تقسیم کردن خوراکیها، شادی بیشتری نسبت به دریافت خوراکی در کودکان ایجاد میکند.
روانشناسان به این حالت «Helper’s High» یا «سرخوشی بخشنده» میگویند. عصبشناسان دریافتهاند که سخاوت، سامانه پاداش مغز ما را فعال میکنند و زیستشناسان تکاملی میگویند که ما برای کمک به دیگران ساخته شدهایم. داروین نوشته بود: «قبیلهای از مردم که همیشه آمادهی کمک به یکدیگر بودند، بر اکثر قبایل دیگر پیروز میشدند و این یک انتخاب طبیعی است».
درست است که ما باید کودکان را تشویق کنیم تا بهترین خود بوده و از دستاوردهایشان حس غرور و شادی داشته باشند اما مهربانی نیازی به فدا کردن این چیزها ندارد. فرزندپروری واقعی این نیست که فرزندان شما چه چیزی به دست میآورند، بلکه این است که چه کسی میشوند و چگونه با دیگران رفتار میکنند. اگر به آنها مهربانی بیاموزید، نه تنها آنها را برای موفقیت آماده میکنید، بلکه کودکان اطراف آنها را هم به مسیر درستی میآورید.
بیشتر بخوانید: چگونه به فرزند یا دانش آموز خود انگیزه درس خواندن دهیم؟