دبورا فارمر کریس، نویسنده، معلم و مدیر مدرسه است. او مسئول پروژه توانمندسازی والدین شبکه «PBS Kids» ایالات متحده آمریکاست و خود دو فرزند خردسال دارد. او در این مقاله به فرایند نحوه تقویت مهارت تصمیمگیری در کودکان میپردازد.
وقتی پسرم ۵ ساله بود، یک روز ناراحت از حیاط همسایه به خانه آمد: «همهی بچهها میخواهند فوتبال بازی کنند ولی من از فوتبال متنفرم!» و بعد شروع کرد از پلهها بالا رفتن تا به اتاقش برود، اما روی پلهها مکث کرد و من میدیدم که دارد به چیزهایی فکر میکند. او نمیخواست فوتبال بازی کند، اما میخواست همبازی بچههای دیگر باشد. پس چه گزینههایی داشت؟
مطالب مرتبط:
گفت: «مامان، بازی فوتبال مثل بازی بیسبال گزارشگر دارد؟ فکر میکنی من میتوانم گزارشگر شوم؟» چند دقیقه بعد صدای او را از میان درختان میشنیدم: «یک گل دیگر برای تیم تیرکس!»
ایجاد یک فاصله بین حسی که داریم و واکنشی که نشان میدهیم، به تمرین زیادی نیاز دارد، چرا که وقتی مکث کرده و موقعیت را بررسی میکنیم، میتوانیم تصمیمات بهتری بگیریم. این موضوع در مورد کودکان نیز صدق میکند. به این فکر کنید که یک کودک خردسال چقدر سریع از عصبانیت به کتککاری میرسد. با این حال نمیتوان انتظار داشت که کودک به طور طبیعی مهارت تصمیمگیری را در خود رشد دهد
در برنامههای توانمندسازی، کودکان باید مسئولانه تصمیمگیری کنند، در مورد وضعیت یا مشکلی که دارند فکر کنند و تصمیم بگیرند چه قدمی باید بردارند.
در اینجا ۴ راه پیشنهاد شده است تا به کمک آنها مهارت تصمیمگیری کودکان خود را رشد دهید:
۱- استراتژی «بهش فکر کن» را الگو قرار دهید
بچهها به طرز شگفتانگیزی مشاهدهگر رفتار بزرگترها هستند، اما آنها ذهنخوان نیستند. ما میتوانیم از طریق بلند بلند فکر کردن با فرزندانمان صحبت کنیم. مثلا به این شکل:
«من به این فکر کردم که چطوری صبحهای آرومتری داشته باشیم. امروز صبح دیر به مدرسه رسیدیم. من مشغول بستهبندی تغذیهت بودم و تو داشتی همه جا دنبال کفش و کوله پشتیت می گشتی و اوقات همهمون تلخ شد. واسه همین من یه فکری دارم! از این به بعد شبها قبل از رفتن به رختخواب، من تغذیه فردات رو آماده میکنم و تو کفش و کولهات رو مرتب کن. بیا امشب اینو امتحان کنیم و ببینیم کمکی میکنه یا نه».

همانطور که درمورد معضلات و چالشهای خانوادگی خود صحبت میکنید، میتوانید از بچه ها کمک بگیرید. «شما دو نفر امشب باهم دعوا کردین چون هر دو میخواستین همزمان با یک اسباببازی، بازی کنین. دفعهی بعد که این اتفاق افتاد چه کاری میتونیم انجام بدیم؟ کسی ایدهای داره؟».
۲- به جای ارائه راه حل، به فرزندانتان کمک کنید تا موضوع را حل کنند
گاهیاوقات وقتی بچههایمان با مشکلی به سراغ ما میآیند، میخواهیم سریع وارد عمل شده و وضعیت را درست کنیم، بهخصوص وقتی پریشان و ناراحت هستند. حق دارید، واقعا سخت است که بچههایمان را ناراحت ببینیم! اما وقتی ما به تنهایی مشکلات بچهها را حل میکنیم، آنها نمیتوانند دست و پنجه نرم کردن با چالش تمرین کنند. اعتماد به نفس واقعی در کودکان زمانی ایجاد میشود که خود دست به حل مشکلات زده و مهارت تصمیمگیری خوبی داشته باشند.
این بدان معنا نیست که شما کنارشان نباشید و بگویید: «ببخشید، تو باید خودت از پس این موضوع بربیای!». گفتوگویی راه بیندازید که به آنها کمک کند تا در مورد موقعیت فکر کنند.
- سخت به نظر میاد، میتونی بیشتر درموردش برام بگی؟
- قبلا چه چیزهایی رو امتجان کردی؟ چی شد؟
- یه چیزی که بعدا میتونی امتحانش کنی چیه؟ بیا به احتمالات فکر کنیم.
- به نظرت فلانی (یک شخصیت تلویزیونی یا یک همکلاسی) این مساله رو چطوری توصیف میکنه؟
- برای تغییر وضعیت چیکار میکنی؟
بیشتر بخوانید: عزت نفس در کودکان به چه معناست؟
۳- از استراتژیهای تصویرسازی برای تقویت مهارت تصمیم گیری کودکان استفاده کنید
در یکی از برنامههای تلویزیونی کودکان، شخصیت اصلی داستان فکر کردن را متوقف می کند و به جای آن، اتفاقی که افتاده است را تجسم میکند و به دنبال سرنخی برای کاری که باید انجام بدهد، می گردد. شما هم میتوانید همین تمرین را با فرزندانتان انجام دهید. تصور کنید روال انجام کارهای صبحگاهی چطور میتواند بهتر شود؟ مثلا اگر فرزندتان برای رفتن به باشگاهی ورزشی برای نخستین بار استرس دارد، به او کمک کنید تا تصور کند تمرین چه شکلی است و وقتی به آنجا برسد، چه کارهایی انجام خواهد داد.
کیتی هرلی، روانشناس کودکان میگوید بچه ها را تشویق کنید تا بتوانند تصویر بزرگتری از یک اتفاق را تصور کنند. مثلا اگر آنها با گذراندن اوقات فراغتشان دچار مشکل هستند، سعی کنید نقشهای از زمین بازی بکشید. کجا میخواهند بروند؟ دوست دارند چه کار کنند؟ بچههای دیگر در اوقات فراغتشان چه کارهایی انجام میدهند؟ چه چیزی را میخواهند فردا امتحان کنند؟
مطالب آموزشی:
۴- توجه کنید که کودکان چه زمانی توقف کرده و فکر می کنند
وقتی متوجه انتخابهای مثبت کودکان شده و آنچه را که دیدهایم برایشان توصیف می کنیم، به آنها اطلاعاتی میدهیم که در آینده بتوانند از آنها استفاده کنند. بهترین راه این است که برای تمجید از بچهها، جملههایمان را با «متوجه شدم که…» شروع کنیم، برای مثال:
- «متوجه شدم که وقتی خواهرت برات ادا درآورد، رفتی. میدونم احتمالا میخواستی سرش داد بزنی، اما این کارو نکردی. این کار تو به خودکنترلی خوبی نیاز داشت».
- «متوجه شدم که تو هنوز داری روی لگوت کار میکنی، حتی بعد از اینکه دوبار خراب شد. این کار تو استقامت می خواست».
به یاد داشته باشید بچهها میتوانند راهحلهای عالی و مبتکرانهای داشته باشند. وقتی به آنها کمک میکنیم فضایی برای فکر کردن به چالشهایشان داشته باشند، درواقع ابزارهایی چون مهارت تصمیمگیری را در اختیار کودکان قرار دادهایم که تا آخر عمر همراهشان باقی خواهد ماند.
بیشتر بخوانید: ۲۰ راه کار عملی برای تشویق کودکان به خوش رفتاری