برخی از کودکان، احساسات غالب و پرنوسانی دارند که از کنترل آن عاجز هستند و دچار عصبانیت و طغیان میشوند. به این مورد، «اختلال نظم عاطفی» میگویند. خبر خوب این است که تکنیکهای آرامشبخش زیادی وجود دارد که برای حل این مشکل میتوان به کودکان خود آموزش دهیم.
خلاصه مقاله
اولین قدم مهم این است که به بچهها یاد دهیم به احساسات خود توجه کرده و آنها را بیان کنند. اگر آنها بتوانند به خود بگویند: «من احساس عصبانیت میکنم»، میتوانند قبل از اینکه به کسی ضربه زده یا دچار بحران شوند، این حس را کنترل کنند. برای بچهها مهم است که بدانند احساساتِ غالب، طبیعی هستند و درک کنند که این احساسات تا چه اندازه میتوانند سخت باشند.
مطالب مرتبط:
اگر رفتار نادرست کودک جزئی باشد، نادیده گرفتن آن در اغلب موارد، بهترین روش است. از سوی دیگر بهتر است وقتی کودک کار خوبی مانند کنترل احساسات سرکش خود را انجام میدهد، تحسین شود، حتی اگر کاری به کوچکی نفس عمیق کشیدن باشد.
بیشتر اوقات و به خصوص برای کودکان، تغییر از یک فعالیت به فعالیت دیگر، سخت است. اخطار بدهیم: مثلا «تا ۱۵ دقیقه دیگر شام میخوریم و باید بازی کردن را متوقف کنی». دادن حق انتخاب به کودک نیز میتواند کمک کند: «میتوانی با من به سوپرمارکت بیای یا با مامان در خانه بمانی».

همچنین، میتوانیم برای مدیریت موقعیتهای ناراحتکننده از قبل با آنها برنامهریزی کنیم. برای مثال، اگر کودکمان بیشتر وقتها از قوانین سختگیرانهتر در خانه پدربزرگ و مادربزرگ خود عصبانی میشود، میتوانیم قبل از سر زدن به آنها در مورد مدیریت اوضاع و اینکه او چگونه میتواند با این احساسات سخت کنار بیاید صحبت کنیم. اگر کودک بدخلق بود، بعدا در مورد آنچه اتفاق افتاده و چیزی که میتواند اوضاع را بهتر کند، با او صحبت کنید.
در نهایت هر روز زمانی را برای گذران وقت با فرزندانمان و انجام فعالیتی با آنها مشخص کنیم. دانستن اینکه آنها این زمان را خواهند داشت، میتواند استرسی را که در بقیه روز احساس میکنند کاهش دهد. گذراندن زمانی از روز با پدر و مادر، به بچهها یادآوری میکند که ما آنها را بدون توجه به هر اتفاقی، حتی در روزهای سخت، دوست داریم.
بیشتر بخوانید: بدخلقی در کودکان: دلایل و راه کارها
تلاطم احساسات در کودکان: دلایل و راهکارها
بسیاری از کودکان در کنترل احساسات خود مشکل دارند. عصبانیت، طغیان، غرغر، سرپیچی، دعوا. همهی اینها رفتارهایی هستند که وقتی بچهها دچار تلاطم احساسی شدید شده و در کنترل آن عاجز میشوند، از آنها بروز پیدا میکند. برخی از بچهها عادت کردهاند که با این رفتارها به هر آنچه میخواهند – از توجه گرفته تا خوراکی یا هر وسیلهای که دوست دارند – برسند و برخی دیگر نیز بهسادگی تنها در حفظ آرامششان مشکل دارند؛ زیرا به طور غیرعادی حساس هستند.
با این وجود میتوان خوشحال بود که یادگیری نحوه کنترل این رفتارها و آرام شدن، مهارتی است که میتوان به کودکان آموزش داد.
بینظمی احساسی چیست؟
لیندسی گیلر، روانشناس بالینی موسسه ذهن کودک در ایالات متحده آمریکا درباره بینظمی اینگونه توضیح میدهد: «واکنشهای برخی از کودکان از همسالان، خواهر و برادر یا دیگر بچههای فامیل بیشتر است. آنها نه تنها احساسات شدیدتر و سریعتری دارند، بلکه اغلب دیرتر به آرامش برمیگردند». احساسات غالب غیرمعمول نیز میتواند کودک را مستعد رفتارهای ناگهانی کند.

دکتر گیلر میافزاید وقتی بچهها تحت تاثیر احساسات قرار میگیرند، جنبه عاطفی مغز دیگر نمیتواند با بخش منطقی آن ارتباط برقرار کند، یعنی همان بخشی از مغز که معمولا احساسات را تنظیم کرده و بهترین راه را برای مقابله با هر موقعیتی انتخاب میکند. کارشناسان این عدم ارتباط را «بینظمی – Dysregulated» مینامند. تلاش برای استدلال با کودکی که نظم ندارد، به جایی نمیرسد. برای بحث در مورد آنچه اتفاق افتاده، باید منتظر بمانیم تا قوای عقلانی کودک دوباره «آنلاین» شوند.
بازنگری احساسات
ما میتوانیم به کودکان خود کمک کنیم تا نحوه عملکرد احساساتشان را درک کنند. تغییر رفتار کودک از آرامش به گریه و زاری روی زمین، در یک لحظه اتفاق نمیافتد بلکه این فرایند در طول زمان ایجاد میشود، مانند یک موج. بچهها میتوانند با توجه کردن و برچسب زدن به احساساتشان، قبل از بزرگ شدن بیش از حد موج، کنترل احساساتشان را یاد بگیرند.
برخی از بچهها در پذیرش احساسات منفی مردد هستند. استفانی سامار، روانشناس بالینی در موسسه ذهن کودک، در اینباره میگوید: «بسیاری از بچهها با این فکر که اضطراب، عصبانیت، غم و اندوه احساسات بدی هستند، بزرگ میشوند. اما نامگذاری و پذیرش این احساسات «اولین قدم» برای حل مشکل نحوه مدیریت آنها است».
دکتر سامار خاطرنشان میکند که حتی والدین نیز ممکن است احساسات منفی را نادیده بگیرند، چراکه میخواهند فرزندانشان شاد باشند. اما کودکان باید یاد بگیرند که همهی ما داری طیف وسیعی از احساسات هستیم. او ادامه میدهد: «نباید این مفهوم را ایجاد کنیم که فقط شادی خوب است».
مدیریت احساسات دشوار را شبیهسازی کنید
برای کودکان کوچکتر، توصیف احساسات خود و مدلسازی از نحوهی رویارویی ما با آنها، مفید است. دانستن احساساتمان، عصبی یا ناامید بودنمان و اینکه چگونه خود ما این احساسات را مدیریت میکنیم، در سوق دادن بچهها به خوشرفتاری موثر و کمککننده است.
ما میتوانیم به بچههایی که نگران نفوذ احساسات غالب خود هستند، کمک کنیم تا احساسات خود را تشخیص دهند و برای تمرین آن، خودمان این فرایند را شبیهسازی کنیم. سعی کنیم شدت احساسات خود را از ۱ تا ۱۰ رتبهبندی کنیم: ۱ بسیار آرام و ۱۰ خشمگین. اگر چیزی را که میخواستیم برای مادربزرگ ببریم فراموش کردیم، میتوانید تصدیق کنیم که احساس ناامیدی میکنیم و به احساس خود نمره ۴ بدهیم. این عمل شاید در ابتدا کمی احمقانه به نظر برسد، اما به بچهها یاد میدهد که مکث کرده و به وضعیت احساسی خود توجه کنند.
اگر دیدیم که فرزندمان از چیزی ناراحت میشود، از او بپرسیم که چه احساسی دارد، چقدر ناراحت است و به احساس او نمره دهیم. برای برخی از بچههای کوچکتر، ساخت یک ابزار دستساز بصری همچون دماسنج احساسات میتواند کمک کننده باشد.
مطالب درسی مرتبط:
آموزش مهارت های زندگی پایه پنجم
آموزش هدیه های آسمانی پایه پنجم
احساسات فرزندتان را تایید کنید
تایید، ابزاری قدرتمند برای پذیرفتن و درک احساس کودکان در جهت آرام کردن و برقراری ارتباط با آنها است. دکتر گیلر در اینباره توضیح میدهد: «تایید و معتبر شمردن احساسات کودک، نشانه پذیرش است، اما این پذیرش به معنی توافق نیست، قضاوت نمیکند و سعی در تغییر یا اصلاح چیزی ندارد». او توضیح میدهد که احساس درک شدن به بچهها کمک میکند تا تلاطم احساسی شدید خود را رها کنند.
اعتبار دادن موثر به معنای توجه تمام و کمال به فرزندمان است. دکتر سامار میگوید: «شما باید کاملا دقت کنید تا بتوانید زبان بدن و حالات چهره فرزندتان را درک کنید. پرسیدن مستقیم از خود کودک و تلاش برای درک احساسات او نیز میتواند موثر باشد».
گوش سپردن به حرفهای کودکان و تلاش برای درک تجربه آنها میتواند به جلوگیری از رفتار انفجاری در زمان عصبانیت کمک میکند.
نادیده گرفتن فعال
اعتباربخشی به احساسات به این معنی نیست که به رفتار بد کودک توجه نشان داده و او را به مراد دل خود برسانید. اتفاقا نادیده گرفتن رفتارهایی مانند غرغر کردن، مشاجره، ادبیات نامناسب یا سرکشی، راهی برای کاهش احتمال تکرار این رفتارها است. به این عمل از آن جهت «فعال» میگوییم که به طور آشکار عنصر توجه را از بین میبرد.

دکتر گیلر در این باره میگوید: «وقتی فرزندتان رفتارهای نادرست کوچکی انجام میدهد، صورت و گاهی بدن خود را برگردانید یا اتاق را ترک کنید تا توجهتان از او دور شود، اما کلید اثربخشی این رفتار این است که به محض مشاهده رفتاری تحسین برانگیز از او، دوباره توجه خود را به او معطوف کنید».
توجه مثبت
قدرتمندترین ابزار والدین در تاثیرگذاری بر رفتار کودک، توجه است. همانطور که دکتر گیلر میگوید: «توجه مانند آبنبات برای بچهها است. توجه مثبت باعث افزایش رفتارهایی میشود که روی آنها متمرکز هستیم».
وقتی رفتار جدیدی در کودکمان شکل میگیرد، برای تحسین آن، توجه زیادی میکنیم. دکتر گیلر میافزاید: «روی رفتار تحسینبرانگیز کودکتان واقعا زوم کنید. صادق، مشتاق و خالص باشید و به صورت خاص آن را نشان دهید تا فرزندتان دلیل این تحسین را متوجه شود».
هنگامی که به کودک خود کمک میکنیم تا با احساسی کنار بیاید، به تلاشهای هرچند کوچک او برای این کنار آمدن توجه کنیم. به عنوان مثال، اگر کودک ما در میان عصبانیت نفس عمیق کشید، او را به این خاطر تحسین کنیم و برای نفس عمیق بعدی با او همراه شویم.
انتظارات مشخص
یکی دیگر از راههای کلیدی برای کمک به جلوگیری از بینظمی کودکان این است که انتظارات خود را به صورتی کاملا واضح، مشخص کرده و از روالهای منظم پیروی کنیم. دکتر سامار خاطرنشان میکند: «مهم است که انتظارات خود را بسیار واضح و کوتاه نگه دارید». به یاد داشته باشیم قوانین و رفتارهای مورد انتظار را در زمان آرامش کودک مطرح کنیم. ساختار قابلاعتماد به بچهها کمک میکند تا احساسات خود را بهتر کنترل کنند.
هنگامی که تغییر اجتنابناپذیر است، بهتر است که از قبل به کودک هشدار دهیم. تغییر برای کودکان به ویژه کودکانی که با احساسات شدید مشکل دارند، سخت و برای توقف فعالیتهای روزمره کودکان از همه دشوارتر است.
هشدار دادن درباره تغییر قبل از شروع این فرایند میتواند در آماده کردن کودکان کمک کند. دکتر گیلر پیشنهاد میکند: «به کودک بگویید ۱۵ دقیقه دیگر شام میخوریم، بنابراین باید تا آن موقع باید پلیاستیشن خودت را خاموش کنی. شاید رعایت کردن این قانون برای کودک دشوار باشد، اما دانستن این امر به او کمک خواهد کرد تا کنترل بیشتری به اوضاع داشته باشد و آرامتر بماند».
گزینه بدهید
زمانی که از بچهها خواسته میشود کارهایی را انجام دهند که احتمالا علاقهای به انجامشان ندارند، دادن گزینه به آنها میتواند طغیانها را کاهش داده و به پذیرش درخواست کمک کند. به عنوان مثال میتوانیم به آنها بگوییم که ما را یا برای خرید غذا همراهی کند یا برای رساندن خواهرش به کلاس. در موردی دیگر مثلا به آنها بگوییم که همین حالا برای خواب آماده شوند تا برایشان داستان بخوانیم یا به او این انتخاب را بدهیم که ۱۰ دقیقه دیگر و بدون خواندن داستان بخوابد.
دکتر سامار در اینباره میگوید: «دادن ۲ گزینه به کودک، مذاکرهای که ممکن است به تنش منجر شود را کوتاه میکند.
آمادگی قبلی داشته باشید
آمادگی قبلی، برنامهریزی برای اتفاقی است که ممکن است برای ما یا فرزندمان یا هر دو به صورت احساسی چالش برانگیز باشد. به این معنی که وقتی هر دو آرام هستیم، درباره احتمالات پیش رو و مشخصا در مورد احساسات منفیای که ممکن است ایجاد شوند، صحبت کرده و راهکاری برای عبور از این موقعیت را انتخاب کنیم.
اگر کودک ما از آخرین ملاقات با مادربزرگش به دلیل نداشتن اجازه برای بازی، ناراحت است، ناامیدی و عصبانیت او را پیشاپیش برای ملاقات بعدی در نظر بگیریم و برای کنترل احساسات او برنامهریزی کنیم. شاید بتوانیم فعالیت جایگزینی در خانه مادربزرگ انجام دهیم که فرزندمان از آن لذت ببرد.
صحبت کردن در مورد موقعیتهای استرسزا نیز میتواند به جلوگیری از فروپاشی کمک کند. دکتر سامار خاطرنشان میکند: «اگر از قبل برنامهای تنظیم کنید، احتمال اینکه در موقعیت مثبتی قرار بگیرید، افزایش پیدا میکند».

حل مشکل
دکتر سامار معتقد است که اگر کودکی کج خلقی داشته باشد، والدین اغلب در یادآوری و مطرح کردن آن تردید میکنند. تمایل به پشت سر گذاشتن مشکلات امری طبیعی است، اما مرور خلاصه و بیقضاوتگر مشکلات پیشآمده، به ما کمک خواهد کرد.
مرور رویدادی همچون بحران ایجاد شده در فروشگاه اسباببازی، فکر کودک را در مورد اتفاق رخ داده آزاد کرده و به او کمک میکند تا استراتژیهای متفاوت را نیز در نظر بگیرد. اگر بتوانیم یک یا دو رویکرد متفاوت را برای کودک توضیح دهیم، ممکن است در شرایطی مشابه فرزندمان آنها را به خاطر بیاورد.
۵ دقیقه ویژه در روز
اختصاص زمان کوتاهی در هر روز برای گذران زمان با فرزندانمان، میتواند به آنها کمک کند تا استرس را در طول روز مدیریت کنند. این زمان را فقط برای برقراری ارتباط مثبت، بدون هرگونه امر و دستور و با نادیده گرفتن سورفتارهای کوچک، به فرزندانمان اختصاص دهیم. در این چند دقیقه فقط به آنها توجه کنیم و اجازه دهیم آنها تصمیمگیرنده باشند.
برای مثال، دانستن داشتن این ۵ دقیقه میتواند به کودک کمک کند تا دوران سخت مدرسه را راحتتر سپری کند. دکتر سامار می گوید: این پنج دقیقه توجه والدین نباید منوط به رفتار خوب باشد. مهم نیست که آن روز چه اتفاقی افتاده است، این ۵ دقیقه میتواند زمانی برای یادآوری این باشد که «هر چه باشد باز هم دوستت دارم».
بیشتر بخوانید: نحوه مواجهه کودک با مرگ عزیزان خود